یك روز مردی فقیر از سر ناچاری تصمیم گرفت تاغازی كه در خانه داشت را بردارد و بفروشد، مرد غاز را برداشت و بیرون شد كه ناگهان از در نیمه باز همسایه مرد غریبه ای را دید كه در حال لهو و لعب با زن همسایه است مرد با خود اندیشید و فكری كرد سپس ناگهان وارد خانه همسایه شد و با خشم رو به مرد كرد و گفت اهای با زن نامحرم و غریبه به چه كاری مشغولی؟ میخواهی تا فریاد براورم تا حكم شرع را شارع بر تو جاری كند.
مرد غریبه به دامن مرد افتاد و با عجز و ناله از او خواست تا از او در گذرد... مرد فقیر دستی به ریش كشید و گفت تنها در صورتی از تو خواهم گذشت كه غاز من را به 20 سكه بخری . مرد دست در جیب كرد و بیست سكه داد مرد فقیر گفت حالا در صورتی داد نمی زنم كه غاز را به من 1 سكه بفروشی، مرد نگون بخت هم قبول كرد و اینكار انقدر ادامه پیدا كرد كه مرد فقیر تمامی سكه های انفرد را گرفت و همراه با غاز به خانه برگشت .
وقتی ماجرا را با خوشحالی برای همسرش بازگو كرد همسرش به او گفت كه بهترست به نزد حاكم شرع رفته و داستان را برای او تعریف كند و از وی بپرسد كه آیا این پول حرام است یا حلال؟
مرد نیز به گفته همسر وفا كرد و به در خانه حاكم شرع رفت و در زد و چون شارع در را باز كرد گفت :
یا قاضی القضات ما غازی داشتیم در خانه.... كه شارع حرف او را قطع كرد و گفت تو ما را سرویس نمودی با آن غازت
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
بدم میاد | 1 | 825 | nilufar52 |
زندگینامه حمید مصدق | 2 | 656 | nilufar52 |
داستان بدهکاری | 2 | 680 | nilufar52 |
کودکی | 1 | 448 | nilufar52 |
ساخت تراریوم | 0 | 234 | nilufar52 |
تمرین نویسندگی ! | 49 | 2835 | saba |
چرند و پرند | 0 | 293 | sareh |
کودکم بگو چرا.......... | 0 | 261 | sareh |
3 نقطه :: پر کردن جای خالی کلمات ::: | 57 | 7480 | sara |
کاشکی ... | 0 | 252 | minrobin |
یک شب ... | 0 | 237 | minrobin |
بنام فرهاد | 2 | 464 | sareh |
زندگی | 5 | 576 | sareh |
مشاعره | 11 | 3598 | sara |
اشعار برگزیده سهراب سپهری | 11 | 6465 | sara |
گناه دل | 0 | 284 | minrobin |
ابلیس | 0 | 257 | 40shomar |
گالشهایم کو؟ | 0 | 255 | 40shomar |
افسانه ی وفا | 0 | 243 | 40shomar |
دلم پره | 0 | 279 | minrobin |